پسر،دختر زیبایی رادید،شیفته اش شد.چندساعتی باهم توخیابون قدم میزدن که یهو یه بنز گرون قیمت جلوی پاشون ترمز زد،دختره به پسره گفت :خوش گذشت ولی نمیتونم همیشه پیاده راه برم بای نشست توی ماشین راننده بهش گفت:خانم ببخشید من راننده این آقا هستم لطفا پیاده شید...! نظرات شما عزیزان:
سلام داش ارش. خیلی ممنون از این مطلبت.خیلی بهم کمک کرد . می دونی چی شد گریم گرفت چون به یاد روز افتادم که دوس دخترم تو پارک دستشو گذاش تو دستم و بهم گفت دوستت دارم ولی بعد از چن روز ولم کرد اه چه روززگاری شده تف به این دنیا. بای راستی به وب منم سر بزن می خوام نظرت رو بدونم
پاسخ:سلام داداش اشکان اسم وبت چیه تا بیام بهت سر بزنم؟ امیر حسین میرشریفی
![]() ساعت14:34---15 تير 1392
آرش وبمو لینگ کن ممنون پسرخاله عیزم
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید بچه ها لطفا نظربزارید دلخوشی من به نظرات شما هست که رواین وبلاگ کارمیکنم ممنونم ازهمتون
Home
|